تفکر ناب و اصول آن
تفکر ناب چیست و چه اصولی دارد؟
عرصه کنونی کسب و کار، تصویری جدید از سازمان ارائه می کندکه با این نگرش جدید، سازمان مجموعهای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتری است و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری،آفرینش ارزش در خود سازمان است. برنامه سازمانی که می خواهد رویکرد فوق را دنبال کند در وهله اول ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح ششسیگما (Six Sigma) یعنی 3?4 خطا در یک میلیون فرصت میباشد.
مفهوم بنیادی تفکر ناب، در ریشهکن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است. تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهرهوری و ارزشآفرینی مستمر و حداقل کردن هزینهها و اتلافات؛ به این ترتیب می توان دروازه ورود به سرزمین سیگماها را رفع عیوب، اتلافات و خطاهای مشهود از طریق روشهای سریع، نظیر مفاهیم و تکنیکهای تفکر ناب (Lean Thinking) دانست؛ چرا که برای افزایش نرخ سیگما نیاز است افزایش نمایی در کاهش عیوب و اتلافات بوجود آید.
در واقع اگر ناب بودن را خالص بودن معنا کنیم، کاری که در ناب سازی انجام میشود، خالص کردن فرآیندها از اتلاف خواهد بود. یک ناب اندیش تمام تلاش خود را میکند که اتلافها را شناسایی و برای حذف آنها به شکل اصولی اقدام کند.
جیم ووماک و دان جونز در سال 1996 در کتاب بسیار مهم و کلیدی خود «تفکر ناب: ریشه کن کردن اتلاف و آفرینش ارزش درسازمانها» پنج اصل اساسی را تدوین کردند که باعث میشود یک شرکت بتواند ناب شود. این اصول عبارتند از:
اصل اول: تعریف ارزش از نگاه مشتری نهایی هر خانواده محصول.
اصل دوم: تجزیه و تحلیل تمام گامهای هر جریان ارزش جداگانه برای شناسایی عملیات ارزشآفرین از اتلاف و حذف اتلافهایی که بلافاصله میتوان حذف کرد.
اصل سوم: یکپارچه کردن تمام گامهای ارزشآفرین باقیمانده از طریق استقرار حرکت پیوسته در هر جا که بتوان بلافاصله به حرکت پیوسته دست یافت.
اصل چهارم: در صورت عدم امکان استقرار حرکت پیوسته در کل جریان ارزش، با استقرار کشش و همواری، ایجاد این امکان که هر مشتری در فرآیند بعدی، بتواند ارزش را از فرآیند تأمینکننده قبلی خود بیرون کشد.
اصل پنجم: و با برداشتن چهار گام قبل و قابل مشاهده شدن فرآیندها و مشکلات، (که امکان میدهد مدیران و مهندسان اتلافهای بیشتری را شناسایی و حذف کنند)، جستجوی کمال به یاری بهبود پیوسته پایان ناپذیر جریان ارزش در کل شرکت.
اصل اول: تعریف ارزش از نگاه مشتری نهایی
ووماک و جونز در کتاب تفکر ناب تشریح کردهاند: «نقطه شروع تفکر ناب، ارزش است. تنها مصرفکننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم معینی است که در چارچوب یک محصول معین (یک کالا یا خدمت و یا هر دو همزمان) بیان شود، محصولی که نیازهای مصرفکننده را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده میکند.»
بر طبق این تعریف، برای آفرینش ارزش باید بر نیازهای مشتری متمرکز شد نه نیازهای خود. ووماک و جونز میگویند: «چرا تعریف ارزش تا این اندازه دشوار است؟ شاید به این دلیل که بیشتر تولیدکنندگان میخواهند فقط چیزی را بسازند که قبلاً ساختهاند و بسیاری از خریداران هم به دنبال صورتهای دیگر چیزهایی هستند که قبلاً خریدهاند. تاکنون هرگاه تولیدکنندگان یا مشتریان تصمیم گرفتهاند ارزش را بازاندیشند، غالباً به فرمولهای سادهای پناه بردهاند چون هزینه کمتر، افزایش تنوع محصول از طریق یکسانسازی مشخصههای محصول و تحویل سریع. اما باید تعاریف قدیمی و ناسازگار با یکدیگر را تجزیه و تحلیل کنند و دریابند که به راستی چه چیزی، چه موقع و به چه میزانی مورد نیاز است.»
اصل دوم: تجزیه و تحلیل جریان ارزش
جریان ارزش، تمام کارهای ارزشآفرین و غیر ارزشآفرینی است که انجام میشود تا یک محصول معین (یک کالا یا خدمت یا هر دو با هم) به دست مشتری برسد. پس از تعریف ارزش، تجزیه و تحلیل جریان ارزش، گام بعدی تفکر ناب است. گامی که شرکتها به ندرت برمیدارند ولی تقریباً همین گام است که حجم بسیار زیاد و در حقیقت بهتآور اتلاف را بر ملا میکند. بهترین ابزار تجزیه و تحلیل جریان ارزش، ترسیم نقشههای جریان ارزش است. نقشهبرداری جریان ارزش، تکنیکی که توسط تویوتا ابداع شده است: یک روش مهم و ضروری برای شناسایی اتلافها، ریشه آنها و طراحی یک برنامه برای رفع و حذف آنها. همچنین نقشه جریان ارزش، ابزار مهم در برنامهریزی و فازبندی بهبودهای ناب است.
اصل سوم: ایجاد حرکت در جریان ارزش
فقط پس از تعریف ارزش و ترسیم نقشههای جریان ارزش است که میتوان سومین اصل تفکر ناب را به کار برد. ایجاد حرکت، یعنی تولید محصول یا خدمت در حرکت پیوسته به نحوی که بین فرایندها، فقط یک محصول یا دسته کوچکی از محصول در حرکت باشد. این روش تولید باعث میشود به سرعت اتلافها حذف شده و بهبود چشمگیری در بهرهوری صورت پذیرد.
برای ایجاد حرکت واقعی در فرایندها باید از ابزارهای استقرار حرکت پیوسته و به ویژه از شیوه تولید سلولی، استانداردسازی و … استفاده شود.
اصل چهارم: استقرار همواری و کشش
در نتیجه انجام سه گام و اصل قبل، اکنون شرکت ناب آماده است یک تغییر انقلابی را آغاز کند: تبدیل شیوه برنامهریزی تولید بر اساس پیشبینی فروش به شیوهای که امکان میدهد دقیقاً آن چیزی را تولید کند که مشتری میخواهد. به گفته ووماک و جونز: «اکنون میتوانید به مشتری امکان دهید که محصول را در هنگام نیاز از شما بیرون کشد به جای آنکه محصولاتی را که غالباً مشتری خواهان آن نیست، به وی تحمیل کنید (یا برانید). به بیان دیگر، هیچ فرآیند، کارکرد یا واحدی؛ کالا یا خدمتی تولید نمیکند، مگر آنکه مشتری (مشتری نهایی یا فرایند بعدی) آن را درخواست کرده باشد.»
اصل پنجم: جستجوی کمال
چنانچه ووماک و جونز تأکید میکنند: «پس از انجام اصول ناب پیشین، همه افرادِ درگیر میفهمند که کاهش حجم کار، زمان، فضا، هزینه و اشتباهات، پایانی ندارد و شرکت میتواند هرچه بیشتر محصولی را عرضه کند که مشتری هرچه بیشتر خواهان آن است.» . این همان است که جستجوی کمال نام دارد: بهبود مستمر جریان ارزش هر محصول یا خدمت با برداشتن مجدد گامهای قبل برای درک بهتر ارزش از نگاه مشتری، تجزیه و تحلیل دقیقتر جریان ارزش برای شناسایی اتلافهای بیشتر و ایجاد یک حرکت پیوستهتر و تعمیم آن به بخشهایی که هنوز از طریق حرکت پیوسته به یکدیگر متصل نشدهاند و سرانجام تعمیم سیستم کششی به جریان ارزش گستردهتر.
توجه: تمام نقلقولها از جیمز پی ووماک و دان جونز از کتاب تفکر ناب، ترجمه فارسی، اقتباس شده است.
منبع:
https://leaniran.org/%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D8%A7%D8%A8/