سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اختلال وسواس فکری و راهکارهای آن

 

اختلال وسواس فکری

وسواس فکری، افکار ناخواسته و تصاویر ذهنی تکراری هستند که برای شخص ، غیر قابل تحمل است و باعث ایجاد اضطراب در فرد می شود. این عارضه یکی از سخت ترین و غیر قابل تحمل ترین مشکلات روانشناختی بوده که ذهن را دچار خستگی و فرسودگی می کند..

صورت‌های بروز وسواس فکری:
1- اندیشه درباره بدن و آلودگی:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن و ترس‌های آلودگی به میکروب‌ها، چرک، ترشحات جسمی، مواد زاید، مواد شیمیایی، و یا مواد چسبنده است. او دائما به پزشک مراجعه مى کند و در صدد به دست آوردن دارویى جدید براى سلامت بدن است. همیشه نگران است نکنه بیماری لاعلاجی گرفته باشد و مرتب پزشک خود را عوض می‌کند.
2- تردیدهای مکرر:
تردید و شک نسبت به انجام دادن درست یک کار مثلا در این رابطه مى اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مى شود آیا درست مى اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست یا ناروا؟ و حتی گاهی به این فکر می‌افتد که آیا شیر گاز را بستم یا نه؟ و یا در حادثه رانندگی فلان کس را مجروح کردم یا نه؟ درب خانه را بستم؟ و...
3- در رابطه با اعتقادات:
زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرت هاى اعتقادى فراهم مى سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب، شک دینی و یا اخلاقی مفرط، داشتن افکار کفر آمیز و توهین به مقدسات در مورد ادیان، ذهن او را بخود مشغول مى دارد.
4- اندیشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن است با اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى کند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد؛ مثلا در رابطه با دارویى عقیده اى افراطى پیدا مى کند بگونه اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مى داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه اى دست نیابد.
5- افکار مزاحم در خصوص تکرار یا عمل پرخاشگرانه یا جنسی:
یکسره افکار جنسی (از قبیل لواط یا بچه بازی، ویا همجنس‌گرا بودن و یا تصاویر آزار دادن فرزندان) ذهن را به خود مشغول می‌کند و به راحتی از ذهن فرد پاک نمی‌شود. و نیز داشتن تصورات و افکار خشونت آمیز ویا پرخاشگری (از قبیل چاقو زدن به بدن خود و یا دیگران).
6- تقارن و یا دقت بیش از حد:
اگر این فکر و دقت به متقارن بودن اشیاء به مرحله عمل وسواسی نرسد، در زمره‌ی وسواس های فکری قرار می‌گیرند.
7- برانگیختگی برای فریاد زدن به طور وقیحانه در مکان‌های نامناسب و یا داشتن افکار مربوط به موسیقی در ذهن (مثلاً تکرار یک ریتم موسیقی در ذهن)

راهکارهای مناسب برای ریشه‌کن کردن بیماری وسواس فکری

 تمرین تن آرامی:
دوست عزیز همانگونه که خود می‌دانید، همراه افکار وسواسی یکسری علایم ترس و اضطراب در جسمتان آشکار می‌شود مانند: تنفس تند، گردش خون سریع، سرعت در ضربان قلب و... به همین علت لازم است قبل از هر کاری زمینه‌ی آرامش جسم خود را فراهم کنید تا در هنگام بروز علایم وسواس فکری با بدنی آرام با افکار خود مواجهه شوید. بهترین راه برای کاهش علایم زیستی و جسمی، ریلکسیشن (تن‌آرامی) است

خودگویی مثبت:
هر روز با خود بگویید که «من قادرم افکار وسواسى را کنار بگذارم»؛ زیرا این روش یکى از راه هاى مبارزه با افکار منفى است و وسواس فکرى نیز چیزى جز یک فکر منفى مزاحم نیست..

مواجهه:
هجوم افکار را به حمله سگ تشبیه کرده‌اند. نمی‌دانم تا به حال مورد حمله سگ قرار گرفته‌ای یا نه؟ ولی اگر انسان از حمله سگ بترسد و پا به فرار بگذارد؛ باعث جسارت بیشتر سگ شده و حمله خود را شدت می‌دهد ولی اگر در هنگام حمله سگ بایستید و بدون ترس به او نگاه کنید؛ دیگر به شما حمله نمی‌کند. وقتی مورد سماجت افکار مزاحم قرار گرفتید و دیدید علایم اضطراب و ترس می‌خواهد در جسم شما نمایان شود با تنفس عمیق و شل کردن عضلات خود را آرام کنید و اصلاً ترس و اضطرابی به خود راه ندهید و بعد، با آرامش با افکار خود مواجه بشوید. به هر صورت این افکار جزئی از شما هستند و سعی کنید با حرف زدن و بیرون کشیدن آنها، ببینید چی می‌خواهند.

 تکنیک انصراف فکر:
مکانیزم ذهن طوری است که نمی‌تواند همزمان به دو نقطه تمرکز کند و وقتی شما توجه جدی خود را به خاطره‌ای خوش، یا حل مسئله‌ای جلب کنید لاجرم توجه ذهن از موضوع قبلی برگردانده شده و ذهن تان به تدریج می‌آموزد که مدیریت افکار را خود به عهده گرفته و به افکار مزاحم اجازه حضور ندهد. در این روش هر وقت افکار به ذهن شما چسبیدند و داشتند آرامش تان را بهم می‌زدند؛ با مشغول کردن ذهن خود به موضوعی دیگر سعی کنید فشار افکار مزاحم کم شود تا کم‌کم فکر جدید به طور کامل به جای فکر مزاحم جای بگیرد. نکته خیلی مهمی که باید رعایت کنید این است که اولاً خیلی در این جایگزینی عجله نداشته باشید چون در ابتدای امر که افکار مزاحم موقعیت و قدرت خود را کنار نمی‌گذارند ولی حوصله و ممارست شما و تکرار آن افکار جدید باعث ضعیف شدن آنها می‌شوند. ثانیاً از ابتدای اجرای عمل جایگزینی تا به نتیجه رسیدن سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید و با تنی آرام این روش را تکرار کنید.

تکنیک تاخیر فکر:
این افکار مثل یک کودک در حال گریه، نیاز به توجه دارند و اگر هر چه توجه را از کودک کم کنیم گریه او بیشتر و بیشتر می‌شود. پس بهتر است در طول هفته و یا شبانه روز یک ساعتی را برای آمدن اینگونه افکار به ذهنتان اختصاص دهید، بدین ترتیب این افکار یاد می‌گیرند که بصورت خودمختار به ذهن شما هجوم نیاورند و تابع شما باشند. این تکنیک تاخیر فکر نام دارد یعنی شما برای آمدن اینگونه فکرها بذهنتان وقتی تعیین کنید و وقتی این افکار خواستند به ذهنتان وارد شوند به آنها بگویید که بروند و در فلان ساعتی که به آنها اختصاص داده‌اید بیایند و تدریجاً با گذشت ایام این ساعات را محدودتر کنید. فلسفه‌ی این تکنیک بر اینست که شما سازنده‌ی افکارتان هستید و بنابراین ارباب و صاحب اختیار آنها محسوب می‌شوید و در واقع آنها نوکر شما هستند و شما صاحب اختیار آنها هستید.

  مصرف دارو:
دوست عزیز اگر موارد فوق را مدت زمانی انجام دادید ولی تأثیر نداشت یا خیلی ناچیز بود، پیشنهاد می‌کنیم مشکل خود را پیش روانپزشک مطرح کنید. گاهی افکار وسواسی به علت نارسایی‌هایی در سیستم عصبی انسان می‌باشد که با مصرف دارو به حد طبیعی برمی‌گردند

https://www.porseman.com/article/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C/154052 



تکنیک شش کلاه نفکر

تکنیک شش کلاه تفکر

تکنیک شش کلاه تفکر یکی از معروفترین تکنیک های حل مساله می باشد . تکنیک شش کلاه تفکر توسط ادوارد دوبونو ارائه شده است. دوبونو در سال 1933در مالت متولد شد.

او پزشکی خود را در مالت گرفت و دکترای روانشناسی و فلسفه را در آکسفورد کسب کرد. یکی از کتابهای مشهور ادوارد دبونو، کتاب شش کلاه تفکر    نگاهی تازه به مدیریت اندیشه است. به عقیده دبونو ، سرچشمه تمام نیروهای انسان تفکر است و هیچگاه نمیتوانیم ادعا کنیم در این مهارت انسانی کامل شده ایم. او توانایی فکر کردن را یک مهارت می داند و معتقد است نباید این مهارت را که آموختنی است با هوش اشتباه گرفت.

کلاه سفید

با این کلاه تفکر، تمرکز شما بر روی داده های موجود بیشتر است. بدون هیچ قضاوتی اطلاعات را بررسی می کنید.

به اطلاعاتی که دارید دقت می کنید؛ آنها را تجزیه و تحلیل می کنید و از آنها درس می گیرید.

به دنبال شکاف هایی در علم و دانش خود باشید و سعی کنید که آنها را پر کنید. رنگ سفید چون رنگی خنثی است،

در واقع هنگام رویارویی با مسائل مختلف، شما نیز کمی خنثی و منفعل عمل می کنید، یعنی بدون اینکه اقدام کنید تنها واقعیت ها را جستجو کرده و اطلاعات جمع آوری می کنید

در مورد کلاه سرخ باید به موارد زیر توجه کرد:

1-وقتی کلاه سرخ سرمان می گذاریم، باید به احساسات، شهود، هیجانات و الهامات خود توجه کنیم. در این شرایط دیگر نیازی به منطق و استدلال نیست.

-2وقتی کلاه سرخ بر سرمان می گذاریم، باید هرگونه احساسات از مثبت تا منفی را بیان کنیم و از هیچ چیز نباید ترسید.

نفرت ، ترس و هر گونه احساسات منفی برای درک شناخت تازه است.

3-کلاه سرخ به اندیشنده آزادی می دهد تا با احساساتش شاعرانه تر رفتار کند. کلاه سرخ به احساسات، حق نمایان شدن می دهد

-4وقتی اندیشنده از کلاه سرخ استفاده می کند، هرگز نباید در صدد توجیه احساساتش برآید، تا برایشان به دنبال شالوده منطقی بگردد.

-5کلاه سرخ دو نوع گسترده از احساسات را در بر می گیرد.

اول احساسات معمولی که آنها را می شناسیم، از قبیل هیجان های نیرومندی مانند ترس و بی علاقگی به افراد زیرک تر از خودمان و سوء ظن.

دوم داوری های پیچیده که مربوط می شود به نوعی احساساتی از قبیل حدس، شهود، ذوق، سلیقه، حس زیبایی شناسی و سایر گونه های تحقق احساسات.

 با پوشیدن کلاه قرمز، شما با استفاده از شهود، واکنش غریزی و احساسات خود به مشکلات نگاه می کنید. همچنین، فکر می کنید که دیگران چه واکنش احساسی نسبت به مسائل مختلف نشان خواهند داد

کلاه زرد :آفتابی و مثبت است.

کلاه زرد خوش بینانه است و تفکر امیدوارانه و مثبت را شامل می شود. کلاه زرد تفکر مثبت را نمایندگی می‌کند. زرد نشانه آفتاب و مثبت است. تفکر صاحب کلاه زرد بر محاسن و مزایا استوار است.

وی همیشه جنبه‌های مثبت و خوشبینانه موضوع مورد بررسی قرار می‌دهد. می‌توان گفت که گرایشات کلاه زرد درست نقطه مقابل تمایلات کلاه سیاه است.

هر چه کلاه سیاه منفی‌نگر ،کلاه زرد مثبت‌اندیش است.این کلاه به شما کمک می کند تا تفکر مثبت داشته باشید.

این دیدگاه خوش بینانه است که به شما کمک می کند تا تمام مزایای تصمیمات خود را ببینید و قدر آنها را بدانید.کلاه زرد تفکر به شما کمک می کند تا زمانی که همه چیز دشوار به نظر می رسد، به تلاش و پشتکار خود ادامه دهید

فکر کردن با کلاه سرخ در نقطه مقابل کلاه سفید است.

کلاه سبز از شش کلاه تفکر:

چمن، رستنی ها و درختان بارور همه سبزند، کلاه سبز نشانه خلاقیت و فکرهای تازه است. کلاه سبز سمبل تفکر خلاق و تفکر جانبی است.

رنگ سبز نشانه رویش و باروری است. به همین جهت از کلاه سبز برای ابراز ایده‌ها و راه‌حل‌های جدید و خلاقانه استفاده می‌شود.

صاحب کلاه سبز از نظرات کهنه و تکراری گریزان است و از نظرات نو و متفاوت استقبال می‌کند. این کلاه به تغییر علاقه‌مند است و بنابراین روی تغییر و تحول متمرکز می‌شود. کلاه سبز نشان دهنده خلاقیت است.

 این جایی است که شما راه حل ها و ایده های خلاقانه برای رفع یک مشکل ایجاد می کنید. این روش تفکر آزاد است که در آن انتقاد کمی از ایده ها وجود دارد

کلاه آبی از شش کلاه تفکر :

سرد است، رنگ آسمان بالای سرما نیز است.

کلاه آبی با تنظیم و ساماندهی فرآیند تفکر ما سر و کار دارد. وقتی کلاه آبی بر سر می گذاریم،

باید فراسوی همه دیدگاه ها و اندیشه ها پیش رویم. رنگ آبی نماد نظارت بر فراسوی منظره هاست، مانند آسمان که همه چیز را می پوشاند.

وقتی ما وارد یک جلسه می شویم اگر مسئول نظم دادن،هدایت و رسیدن به نتایج مطلوب هستیم، در آن صورت کلاه آبی بر سر داریم. کلاه آبی ، کلاه نظارت است.

کلاه آبی به ما می گوید که چه وقت و چه کسی چه رنگ کلاه را باید در سر داشته باشد و به نوعی یک نگاه همه جانبه به مسئله دارد.

در مورد کلاه آبی دانستن موارد زیر ضروری است:

-1اندیشنده کلاه آبی مانند رهبر ارکستر است. او کلاه های دیگر را برای استفاده فرا می خواند.

2-کلاه آبی کلاه نظارت است و تلاش می کند بر کلیه روند کار و نتایج به دست آمده نظارت داشته باشد.

3-کلاه آبی محدودیت ها و اولویت ها را مشخص می کند و تعیین می کند بر چه اساسی می توان به موقعیت رسید.

کلاه آبی آخرین کلاه تکنیک شش کلاه تفکر است. این کلاه روی تفکر متمرکز است. بنابراین وقتی کسی کلاه آبی را بر سر می‌گذارد دیگر در مورد یک

«موضوع» فکر نمی‌کند، بلکه در مورد «تفکر درباره یک موضوع» فکر می‌کند. این کلاه کنترل کننده و سازمان دهنده اندیشه‌ها است. در واقع کسی که این

کلاه را بر سر گذاشته، نظرات بقیه کلاه‌ها را مورد ارزیابی قرار داده و سازمان‌دهی می‌کند. در ضمن رنگ آبی سرد است. این کلاه کنترل اوضاع را نشان می

دهد.

منبع:

https://hipeakacademy.com/6_hat_thinkinh/

https://testotype.com/article/Details/370/%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%B4%D8%B4-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1

 


 

 

 


تکنیک شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو

 

تکنیک شش کلاه تفکر

آیا در مورد شش کلاه تفکر چیزی شنیده اید؟

تفکر قدرتی است که خداوند به همه انسان ها عطا کرده که با استفاده از آن برای زندگی و پیشرفت خود تصمیم گیری کنند و مشکلات را از پیش روی بردارند.

به جرات می توان گفت که برای طرز تفکر و تصمیم گیری افراد هیچ گونه الگوی مشخصی وجود ندارد. به همین دلیل در بیشتر مواقع، افراد زمان را برای برقراری ارتباط مؤثر از دست می دهند

(شش کلاه تفکر) به هر فردی می آموزد که به افکار خود سر و سامان داده و خلاقانه تر فکر کنند. تفکر، اصلی ترین عامل شکل گیری شخصیت انسان است اما این روزها کمتر به آن اهمیت می دهیم.

به مدیریت افکار خودمان توجهی نداریم و برای آن آموزش هم ندیدیم. ضرورت نیاز آموزش این نوع تفکر در تمام دوران زندگی ما کاملاً مشهود بوده است. چه زمانی که محصل بودیم و بعد وارد دانشگاه شدیم و چه زمانی که کسب و کار راه اندازی کردیم و به دنبال رشد و پیشرفت آن بودیم.

سرچشمه اصلی تمام انرژی یک انسان در تفکر اوست. به طوری که هر چقدر هم که در آن مهارت قوی باشیم، باز هم نیاز هست که بهتر و بهتر بیندیشیم. شش کلاه تفکر ابتدا تفکر شما را ساده تر می کند.

نباید همزمان به مسائل مربوط به شش مورد احساسات، منطق، اطلاعات، امید و خلاقیت فکر کنند، تنها به یک موضوع فکر کند.اما هدف اصلی شش کلاه تفکر، اعمال نوعی تغییر در روش تفکر می باشد.

اگر شخصی دائماً رأی مخالف داشته باشد و دیدگاه او منفی باشد این بدان معناست که او کلاه سیاه بر سر گذاشته است. از او باید ابتدا درخواست شود که کلاه سیاه را از سر برداشته و کلاه زرد را بر سر بگذارد و کمی مثبت فکر کند.

واقعیت این است که بیشتر ما چیز زیادی درباره تفکر نمی دانیم. منظورم تفکر روشمند و اصولی است. ادوراد دوبونو در کتاب شش کلاه تفکر، درباره انواع تفکر صحبت می کند و روشی نظام مند برای تفکر ارائه می دهد که جامع است و در آن انواع تفکر گنجانده شده از تفکر نقادانه گرفته تا خلاقیت و تفکر مثبت و در سرتاسر جهان روشی شناخته شده است.

من در این مطلب این کتاب را خلاصه کرده و در اختیار شما می گذارم. کمترین انتظارم از ارائه این مطلب این است که به خواندن کتاب به طور کامل علاقه مند شوید. امیدوارم برای آن ها که کتاب را نمی خوانند، این خلاصه کتاب بتواند کلیتی از کتاب را ارائه دهد. نکته ای که در این خلاصه جا مانده است این است که روش شش کلاه هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی قابل استفاده است.

واقعیت این است که بیشتر ما چیز زیادی درباره تفکر نمی دانیم. منظورم تفکر روشمند و اصولی است. ادوراد دوبونو در کتاب شش کلاه تفکر، درباره انواع تفکر صحبت می کند و روشی نظام مند برای تفکر ارائه می دهد که جامع است و در آن انواع تفکر گنجانده شده از تفکر نقادانه گرفته تا خلاقیت و تفکر مثبت و در سرتاسر جهان روشی شناخته شده است. من در این مطلب این کتاب را خلاصه کرده و در اختیار شما می گذارم.

کمترین انتظارم از ارائه این مطلب این است که به خواندن کتاب به طور کامل علاقه مند شوید. امیدوارم برای آن ها که کتاب را نمی خوانند، این خلاصه کتاب بتواند کلیتی از کتاب را ارائه دهد. نکته ای که در این خلاصه جا مانده است این است که روش شش کلاه هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی قابل استفاده است.

اصلی ترین مشکل تفکر، پراکندگی و گیج کنندگی آن است. ما سعی میکنیم به یکباره کاری را در افراط انجام دهیم. هیجانات،اطلاعات،منطق و ابتکار، همه به ما فشار می آورند. مثل این می ماند که گوی های زیادی را بالا بیندازیم و ندانیم چه طور تردستی کنیم.موضوعی که در این کتاب مطرح می کنم مفهوم خیلی ساده ای است که به متفکر اجازه می دهد یک کار را در آن واحد انجام دهد.

وی قادر خواهد بود هیجان را از منطق و ابتکار را از اطلاعات و غیره تفکیک کند. [این]مفهوم آن چیزی است که به روش شش کلاه استوار است. استفاده از هر یک از این کلاه ها نوع مشخصی از تفکر را تعریف می‌کند. در این کتاب به تشریح طبیعت و بازده هر یک از انواع تفکر خواهیم پرداخت.

[روش شش کلاه] اجازه می دهد که مغز حساسیت خود را در جهات مختلف و در زمان های مختلف به حداکثر برساند. بهتر است که بدانید که امکان ندارد بتوان حساسیت حداکثری را در جهات مختلف در آن واحد بدست آورد.

ادوارد دوبونو، پدر تفکر خلاق

ادوارد دوبونو

تکنیک شش کلاه تفکر (six thinking hats technique) یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های خلاقیت است. ابداع کننده این تکنیک، ادوارد دوبونو (پدر تفکر خلاق) است.

آقای دوبونو که به عنوان مُبدع نظریه «تفکر جانبی» هم شناخته می‌شود، کتابی با عنوان «شش کلاه تفکر» نیز نوشته که به زبان فارسی هم ترجمه شده است.

در این تکنیک به‌طور کلی با استفاده از شش سبک فکری، موضوع یا مسئله مورد نظر، بررسی می‌شود. برای هریک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته شده است. در واقع رنگ کلاه‌ها نمایان‌گر طرز تفکر و نگرش افراد می‌باشد.

کلاه ها و جهت ها

جوهر و ذات تفکر همسو در این است که هر کس در هر لحظه در یک جهت می‌بیند و می‌اندیشد. ولی این جهت هر ان ممکن است تغییر یابد. ممکن است از محقق خواسته شود به شمال یا شرق نگاه کند. این ها استانداردهای تغییر جهت هستند. بنابراین ما به استانداردهای تعیین جهتی برای تفکر نیاز داریم. جهت های مختلفی که در آن می‌توان از متفکرین برای طرح دیدگاه هایشان دعوت کرد کدامند؟ این همان عرصه ای است که کلاه ها در آن وارد می‌شوند.

ارزش یک کلاه به عنوان نماد و نشانه در این است که نشان دهنده یک نقش است. می توان از افراد درخواست کرد که یک کلاه مشخص را بر سر بگذارند. مزیت دیگر کلاه این است که می‌توان به راحتی آن را از سر برداشت. ممکن است وسوسه بشویم که این کلاه ها را به منظور توصیف و طبقه بندی افراد به کار ببریم. برای مثال ممکن است بگوییم «آن آقا از نوع کلاه سیاه است». کلاه ها توصیف کننده افراد نیستند، بلکه مدل هایی برای بیان رفتار انسان هاتلقی می‌شوند.

نتایج حاصله از روش شش کلاه :

· قدرت: با بهره گیری از این روش، هوش، تجربه و دانش تمام اعضای گروه به طور کامل مورد استفاده قرار می‌گیرد.

· صرفه جویی در زمان: ‌گزارش ها حاک از آن است که با استفاده از روش شش کلاه،جلسات از هر لحاظ بسیار کوتاه تر شده اند. به طور عادی جلسات نیمی از وقت را می‌گیرند. با این روش یک سوم تا یک چهارم از وقت گرفته می شود.

· محو خودپسندی: این روش موجب از بین رفتن خودپسندی می‌شود.در روش شش کلاه، شما از خودپسندی برای عملکردبهتر در ارائه تفکر مطلوب بهره می‌گیرید.

· یک کار در یک زمان: اغتشاش و پراکندگی ذهنی بزرگترین دشمن تفکر خوب است. با استفاده از این روش ما تنها یک کار را در یک زمان انجام می‌دهیم و این باعث بهینه شدن جداکثری تفکر خواهد بود.

شش کلاه،شش رنگ

هر یک از این کلاه ها دارای رنگی هستند.شامل سفید، قرمز،سیاه،زرد، سبز و آبی. رنگ ها معرف نام و نشان کلاه ها هستند. رنگ هر کلاه با وظیفه و کارکرد آن پیوند دارد.

· کلاه سفید: سفید رنگی بی طرف، خنثی و عینی گراست. کلاه سفید به واقعیت ها و اشکال عینی مربوط می‌شود.

· کلاه قرمز: قرمز رنگ خشم، غضب و هیجان است. کلاه قرمز دیدگاه های هیجانی را نشان می‌دهد.

· کلاه سیاه: سیاه رنگ حزن و جدیت است. کلاه سیاه دارای بار احتیاط و دقت نظر است. این کلاه ضعف در یک نظر را نشان می‌دهد.

· کلاه زرد: زرد رنگ آفتابی و مثبتی است. کلاه زرد خوش بینی و امیدواری و تفکر مثبت را نشان می‌دهد.

· کلاه سبز: سبز رنگ سبزه وار، فراوانی و حاصلخیزی و رشد است. کلاه سبز نشان خلاقیت و اندیشه های نوست.

· کلاه آبی: آبی رنگ آرامش و آسمان است که بالاتر از هر چیزی است. کلاه آبی پیوند نزدیکی با کنترل، سازماندهی اندیشه و بهره‌گیری از دیگر کلاه ها دارد.

ممکن است کلاه ها را دوتادوتا در نظر بگیرید. مثلا سفید و قرمز،سیاه و زرد، سبز و آبی. در این جا تفکر به یک بازی با قواعد خودش تبدیل می‌شود.

- میل دارم کلاه سیاه را از سر برداری.

- کلاه زرد کافی است، حالا کلاه سفید را بر سر بگذار.

کلاه ها می توانند یکی پس از دیگری در یک توالی معین به کار گرفته شوند. هر کلاه می‌تواند هر اندازه که بخواهید به کار گرفته شود. نیازی نیست همه کلاه ها را به کار بگیرید. توالی در استفاده از کلاه ها می‌تواند یک بار،دوبار، سه بار یا بیشتر رخ دهد. پیشنهاد می‌شود ابتدا و انتهای هر جلسه از کلاه آبی استفاده شود

منبع

https://ketabaz.ir/%D8%B4%D8%B4-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-nyhewwb7xcdm.

.


نکته هایی در جهت بهبود فرآیند سازمانی

بهبود فرآیند سازمانی

 

بهبود مستمر همواره باید به صورت یک فعالیت پایدار، اجرای مداوم داشته باشد نه به صورت یک ترمیم سریع و ناگهانی. به عبارت دیگر بهبود مستمر می‌تواند در قالب نتیجه یک بازنگری یا ارتقای رسمی خدمات یا به عنوان یک فعالیت پیشگیرانه توسط صاحب فرآیند در سطح سازمان اجرایی گردد  .

اهداف و وظایف :

وظایف اصلی این زیرسیستم عبارتند ازوظایف اصلی این زیرسیستم عبارتند از

·         رضایت سنجی از مشتریان ( پذیرندگان) در بازه های زمانی مشخص

·         ارزیابی عملکرد از پشتیبان ها بر اساس فعالیت های انجام شده

·         برنامه ریزی و اجرای بازرسی های موردی یا دوره ای براساس چک لیست های بازرسی

·         ثبت عدم انطباق ممیزی و اجرایی نمودن اقدامات بهبودهای ارائه شده در واحدهای مختلف

·        تعیین و اجرای اقدامات اصلاحی لازم برای رفع عدم انطباق ممیزی یا به منظور بهبود در فرآیند

 

چند نکته ذیل به مدیران ارشد سازمان کمک می کند تا به اجرای اموری بپردازند، که بطور موفقیت آمیزی در جهت اصلاح و بهبود فرآیند سازمان قرار گیرند. این نکات بر پایه تجربیات فردی و بینش متخصصان برجسته در این زمینه قرار دارد. (فرهاد شفیق)

  1. بدون داشتن هدف اقدام نکنید

صرف نظر از روشها و رویه های به کار گرفته شده در این مرحله، بخاطر داشته باشید که شما در پی حل مسئله نیستید بلکه سعی دارید که بفهمید چه مسائلی باید حل شود. بنابر این اولین گام مهم شناسایی، طبقه بندی و برنامه ریزی فرآیندهای کلیدی مورد استفاده سازمان است. بهبود و اصلاح قابل قبول و حقیقی حاصل تقویت و بهبود فرآیندهای اصلی سازمان و فرآیندهای ارزش ساز است.

توصیه ها:

  • نقشه ای از فرآیندهای سازمانی ترسیم کنید تا فرآیندهای اصلی و نحوه تعامل آنها و رابطه شان با ایجاد ارزش افزوده برای سازمان نشان دهد.
  • شاخص های برای تعیین سطح عملکرد سازمان و فرآیندهای اصلی را کمی کنید.

 قابلیت بهبود و اصلاح باید بطور تدریجی و طبیعی افزایش یابد

برنامه های اصلاح و بهبود فرآیندها نمی تواند بصورت آنی صورت گیرد بلکه باید به طور تدریجی رشد کند. درباره تبلیغاتی که دستورالعمل رسیدن صحیح به موفقیت را می دهد، اندکی باید شکاک باشید. به برنامه های بهبود به عنوان یک مارپیچ تکاملی که باید همواره در طول مسیر، تنظیم و طراحی مجدد شود، باید نگریسته شود.

بهتر است با واقع بینی، با هدفی کوچک شروع کنید. شروع کردن با انتظارات مبهم زمینه را برای شکست آماده می سازد. همزمان با رشد کفایت و قابلیت برنامه های بهبود، انتظارات نیز زیاد شده و مسائل و موضوعات پیچیده تری دنبال خواهد گردید. رویه ها و بسترهای برنامه های بهبود نیز باید بصورت پویا اصلاح شده تا به خوبی در راستای نیازهای مربوط به بهبود و اصلاح فرایندها باقی بماند. درحالیکه تقدیر از رسیدن به نتایج در طی مراحل اولیه مفید است. ضروری است که به خاطر داشته باشید که رشد تلاش و مهارت با حرکت در جهت چالش های پیچیده تر صورت خواهد گرفت.

توصیه ها:

  • مطمئن شوید که افراد لیاقت و کفایت لازم برای حل مسائل تعیین شده را دارند.
  • اهداف واقع گرایانه مربوط به بهبود و مدت زمان انجان آن با توجه به توانائی های فعلی خود تعیین کنید.
  • عوامل اجرایی اولیه و دخیل در برنامه های بهبود را مرتباً حمایت و تشویق نمائید.

 بهبود مستمر باید خود پیگیر باشد

توانائی پیگیری برنامه های بهبود و نتایج حاصله از آن مستقیماً با توانائی شناخت و امکان تغییر ارتباط دارد. تغییر، خود فعالیتی است پویا و باید در تمام تصمیمات عملیاتی و برنامه ریزی ها مورد توجه قرار گیرد.

برنامه هایی که باتوجه به متن کار دنبال تغییر هستند عموما در تسریع یادگیری و تغییر رفتار موثرترند. چنین برنامه هایی، کارکنانی را که در جهت بهبود فرآیندها قرار دارند را به عنوان یک تغییر ساز مهم تلقی نموده زیرا به ایشان توانایی داده تا وظایف بخشی خود را به شیوه ای هدفمند انجام دهند.

عموماً استفاده از فشار مدیریت در مراحل اولیه برنامه های بهبود ضروری است با این وجود فشار مدیریت محدودیتهایی را نیز بدنیال دارد و قادر به پیگیری تغییر در دراز مدت نیست. هدف نهایی رسیدن به خود پیگیری است که در آن چالش های پیچیده با کمک کارکنان توانمند و با انگیزه برطرف می شود. برای این مهم:

  1. کارکنان باید زمان و موقعیت لازم برای بازخورد با فرصتهای بهبود را داشته باشند.
  2. کارکنان باید امر فراگیر بهبود را شناخته و از آن استقبال کنند.
  3. کارکنان باید مهارت و ابزارهای لازم برای بازخورد با فرصتهای بهبود را داشته باشند.

نقش مدیریت ارشد به گونه ایست که سیستم های عملیاتی بطور هماهنگ و منسجم، انگیزه، فرصت و ابزار را در اختیار کارکنان می گذارد.

  1. بهبود بخشی با اصلاح سیستم مساوی نیست

موفقیت بهبود، تنها در درون متن کل سیستم قضاوت خواهد شد. در تئوری محدودیت ها آمده است که بهبود بخشی اغلب از بهینه سازی سیستم کل می کاهد. بنابراین ضروری است که برای بهبود کل سیستم برنامه ریزی و اقدام صورت گیرد.

توصیه ها:

  • قبل از مبادرت به اصلاح و بهبود فرآیند، درک کلی و شناخت اساسی از کل سیستم داشته باشید.
  • ابتکارات بهبود را بر مبنای مسائل عملکردی کل سیستم انتخاب کنید.
  • بهبود را باتوجه به اندازه گیری سطح عملکرد کل سازمان ارزیابی کنید.

 همیشه فعالیت تبدیل به نتیجه نمی شود.

برنامه های بهبود و اصلاح فرآیند اغلب دچار واروونگی در ابزار یا اهداف خستند یعنی تاکید اولیه بر فعالیتهاست نه بر روی نتایج اگرچه که شما مطمئنا نمی توانید بدون کار و فعالیت توانائی خود را افزایش داده و یا به ایجاد نتایج بپردازید. با این حال، دید خود را نسبت به سنجش واقعی عملکرد، یعنی نتایج تجاری را از دست ندهید.

تاکید بر فعالیت ها می تواند کانون توجه را به مسایل و زمینه های بی اهمیت بکشاند. در اینجا پارتو اعمال می گردد. بهبود های وارد شده در 80%مسائل شما، منفعت متناسب را در عملکرد، به همراه نخواهد داشت.

تامید بر فعالیتها می تواند باعث ترویج فرهنگ صوری در جایی شود که مشغله زیاد داشتن با ارزش تر از ایجاد نتایج واقعی است. اصلاح و بهبود فرآیند نیازمند سرمایه گذاری چشم گیری در زمان و صرف منابع با ارزش است. برای شما اهمیت دارد که سرمایه گذاریهای خود را در زمینه ها و روشها بکار گیرد که بازگشت اقتصادی بررسی می شود ممکن است رها کردن آن بهتر از بهبود آن به نظر می رسد.

 توصیه ها:

  1. فعالیتها را اعلام، تاکید و قدردانی نمائید و به نتایج پاداش دهید.
  2. هرکجا که امکان دارد از علایم یا شاخص های تعیین سطح عملکرد سیستم استفاده کنید

این نکات به شما کمک می کند تا در هنگام انجام برنامه های بهبود فرآیند سازمانی از برخی مشکلات که اغلب به آن مواجه می شوید، جلوگیری شود. این نکات به دنبال تغییر و جایگزینی راهبرد یا شیوه بهبود فرآیندها شما نیستند. بلکه دید جدید برای بررسی شیوه ها و راهبردها می دهد

منبع

https://bpmtraining.net/1396/08/02/%DB%B1%DB%B0-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87/


طوفان فکری و روش های خلاقانه

 

طوفان فکری

طوفان مغزی چیست؟ 

طوفان مغزی رویکردی است که در آن افراد تشویق می شوند تا متفاوت فکر کنند و ایده هایی به دست بیاورند که ممکن است در ابتدا خنده دار باشد، اما با کمی تفکر بیشتر شابد بتواند به راه حلی اصیل و خلاقانه منتهی شود.

بنابراین در جلسات ایده پردازی نباید به انتقاد از ایده ها یا پاداش دادن به آنها پرداخت؛ فقط باید سعی کنید همه احتمالات را در نظر بگیرید و فرضیه های نادرست را در مورد محدودیت های مسئله کنار بگذارید. هرگونه قضاوت و تحلیل ایده در این مرحله باعث کاهش توانایی افراد در ایده پردازی و محدودکردن خلاقیت آنها خواهدشد. بهتر است ایده ها در پایان جلسه و با رویکردهای معمول مورد بررسی قرار گیرند  

طوفان فکری چه‌کاربردهایی دارد؟

معمولاً در مراحل اولیه حل مسئله، طوفان فکری کاربرد بیشتری دارد. در مراحل اولیه ما به دنبال راه‌های مختلف حل مسئله هستیم. مثلاً تصور کنید قرار است در مورد یکی از پیش‌زمینه‌های استفاده از روش طوفان فکری تعریف روشن و واضح مسئله است.

برای اینکه افراد شرکت‌کننده در این طوفان بتوانند به خوبی در ذهنشان تجزیه‌وتحلیل کنند، باید ابتدا به‌صورت واضح مسئله را بدانند.

می‌توانیم سه مثال برای کاربرد طوفان فکری بزنیم:

تیم مدیریت یک مجموعه آموزشی، از یک جلسه طوفان فکری برای جمع‌آوری نظرات در مورد اعتبار یک استراتژی آموزشی استفاده می‌کند.

گروهی از افراد که از ابزارهای هوای فشرده استفاده می‌کنند به دنبال ایده‌هایی برای کاهش نویز موجود در ابزارهای خود هستند.

گروهی از حسابداران از جلسه ایده پردازی استفاده می‌کنند تا راه‌هایی برای کاهش پرداخت‌های مالیاتی بدون تخطی از قانون پیدا کنند..

 چرا باید از این نوع جلسات ایده پردازی استفاده کنیم؟

جلسات معمول حل مسئله اغلب تحت الشعاع رفتارهای نامناسبی مانند خودسانسوری، بیان حرف های کلیشه ای، عدم توانایی در مخالفت با افراد ارشد و سایر مشکلات قرار می گیرند. این جلسات باید روندی تحلیلی و محدود به چارچوبی خاص داشته باشند که همین موضوع راه را بر ایده های خلاقانه می بندد.

اما جلسات ایده پردازی محیطی راحت و باز ایجاد می کند که همه می توانند در آن مشارکت داشته باشند. ایده های عجیب و فکرنشده مورد پذیرش قرار می گیرند و روی آنها فکر می شود. به دلیل مشارکت همه جانبه، راه حل های خلاقانه و نامحدودی ایجاد می شود.

اما فراموش نکنید که اگرچه طوفان مغزی راه حل بسیار خوب و کارآمدی است، اما باید با روشنفکری و رویکردی خالی از قضاوت در آن شرکت کنید؛ در غیر این صورت نه تنها ایده های خلاقانه ای به دست نخواهید آورد، بلکه به روحیه و احساسات کارمندان خود نیز آسیب می زنید.

روش های خلاقانه ایده پردازی

اگر متوجه شدید که در طول جلسه نتوانسته اید ایده های کافی یا خوبی دریافت کنید، بهتر است رویکردتان را تغییر دهید و یکی از تاکتیک های زیر را به کار ببرید.

روش نردبانی

روش نردبانی ابزار ساده ای برای مدیریت زمان و ورود اعضا به جلسه تصمیم گیری یا ایده پردازی است که به تمام اعضای حاضر در جلسه این امکان را می دهد تا قبل از اینکه تحت تاثیر افراد دیگر قرار بگیرند، ایده شان را در جمع بیان کنند. این روش در سال 1992 به وسیله استیون روگلبرگ، جنت بارنز فارل و چارلز لووه ابداع شد.

این تکنیک پنج مرحله دارد؛

مرحله اول: قبل از اینکه گروه را دور هم جمع کنید، مسئله مورد نظر را به همه اعلام کنید. به همه زمان کافی برای فکرکردن و ایده پردازی بدهید و از آنها بخواهید تا بهترین روش حل مسئله را از دیدگاه خودشان بیان کنند.

مرحله دوم: دو نفر از افراد را به عنوان هسته مرکزی انتخاب کنید و از آنها بخواهید در مورد مشکل بحث کنند.

مرحله سوم: شخص سومی را به هسته مرکزی اضافه کنید. نفر سوم ایده هایش را برای دو نفر اول شرح می دهد، سپس ایده هایی را که از قبل بیان شده بودند، می شنود. بعد از اینکه سه نفر تمام راهکارها و ایده هایشان را به اشتراک گذاشتند، در مورد این ایده ها به بحث می نشینند.

مرحله چهارم: همین مرحله را با فرد چهارم و افراد دیگر نیز تکرار کنید. بعد از اینکه هر فرد ایده اش را بیان کرد، زمان کافی به بحث و گفت و گو اختصاص دهید.

مرحله پنجم: زمانی به تصمیم گیری نهایی بپردازید که همه اعضا وارد جلسه شده و ایده هایشان را بیان کرده باشند.

روش نوبت گردشی

روشی است که به اعضای تیم اجازه می دهد ایده هایشان را بدون اینکه تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند، به اشتراک بگذارند.

این روش شش مرحله دارد؛

مرحله اول: اعضای تیم را گرد یک میز جمع کنید. به هر فرد یک برگه بدهید تا افراد بتوانند ایده هایشان را روی آن بنویسند.

مرحله چهارم: زمانی که همه ایده هایشان را روی نفر کاغذ ثبت کردند، از آنها بخواهید که برگه شان را به بغل دستی بدهند. در این مرحله همه باید یک برگه کاغذ در دست داشته باشند که ایده نفر بغل دستشان روی آن است.

مرحله پنجم: از افراد بخواهید سعی کنند براساس ایده نفر قبلی، ایده جدیدی ارائه کرده یا همان ایده را بسط دهند. سپس مرحله چهارم را دوباره تکرار کنید.

مرحله ششم: تا زمانی که وقت دارید، این کار را تکرار کنید تا ترجیحا همه افراد حاضر در جلسه نظرشان را در مورد تمام ایده ها روی کاغذها بنویسند. در پایان جلسه برگه ها را جمع کرده، بررسی کنید و سپس در جلسه دیگری در موردشان بحث کنید.

روش ایده پردازی معکوس

حالا بیایید جهت فکری مان را در جلسه ایده پردازی تغییر دهیم و از ترکیب «ایده پردازی» به اضافه «مهندسی معکوس» استفاده کنیم. برای استفاده از این روش از دو سوال معکوس استفاده کنید:

به جای اینکه بپرسید: «چطور این مشکل را حل کرده یا از آن جلوگیری کنیم؟»، بپرسید «چطور می توان این مشکل را به وجود آورد؟»، و به جای اینکه بپرسید «چطور باید به این نتایج دست پیدا کنم؟»، بپرسد «چطور باید نتایجی خلاف آنچه می خواهم به دست آورم؟»

مرحله اول: به وضوح مشکل یا چالش را بیان کرده و آن را بنویسید.

مرحله دوم: با پرسیدن سوالی مانند «چطور می توانم این مشکل را ایجاد کنم، مسئله را معکوس کنید.

مرحله سوم: در مورد مسئله معکوس شده ایده پردازی کنید تا ایده هایی معکوس به دست آورید. در این مرحله تمام ایده ها قابل قبول هستند.

مرحله چهارم: زمانی که ایده هایی در زمینه مسئله معکوس شده به دست آوردید و دیگر ایده ای به ذهنتان نرسید، وقت آن است که ایده ها را معکوس کرده تا مناسب مسئله اصلی باشند.

مرحله پنجم: حالا ایده ها و راه حل ها را ارزیابی کنید. راه حل مناسبی می بینید؟

منابع:

https://www.bartarinha.ir/fa/news/595075/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%BA%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C